دانلود رمان گتسبي بزرگ به قلم اسكات فيتز جرالد با لينك مستقيم

دانلود رمان گتسبي بزرگ به قلم اسكات فيتز جرالد با لينك مستقيم

دانلود رمان گتسبي بزرگ نسخه كامل پي دي اف، اندرويد، آيفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعي
نويسنده رمان: اسكات فيتز جرالد
تعداد صفحات: 290

خلاصه رمان: داستان در سال 1922 جريان دارد . گتسبي بزرگ مرد جوان بسيار پولداري است كه دائما مهماني هاي بزرگ مي دهد و همه مي توانند در مهماني هاي او شركت كنند . در مورد گذشته او و طريق به دست آوردن ثروتش شايعات زيادي وجود دارد . با اين وجود ، نيك همسايه او متوجه مي شود كه گتسبي از خانواده بسيار فقيري بوده كه عاشق دختري پولدار مي شود .

گتسبي براي خدمت نظام و تامين پول از دي زي دور مي شود اما بعد خبر ازدواج او را دريافت مي كند . با اين حال گتسبي عاشق مي ماند و هميشه و هميشه به دنبال عشق خود مي گردد . قدرت، شهرت و نفوذ هيچ يك در عشق او كارگر نيست . داستان در زماني كه اتفاق مي افتد كه گتسبي و دي زي نهايتا در يك شهر مستقر شده اند …..

قسمتي از متن رمان گتسبي بزرگ

صداي رعد مانند طبل بزرگ برخاست و به دنبال آن فرياد رهبر اركستر ناگهان همهمه باغ را شكافت: «خانم ها و آقايان به خواهش آقاي گتسبي هم اكنون آخرين اثر آقاي ولاديمير توستوف را كه در ماه مه گذشته در تالار كارنگي بسيار مورد توجه قرار گرفت براي شما مي نوازيم . كساني كه روزنامه مي خوانند ، مي دانند كه اين آهنگ هيجان بزرگي ايجاد كرد .در اينجا با فروتني شادمان لبخند زد  و اضافه كرد : چه هيجاني ! و همه از اين حرف خنديدند . رهبر اركستر در پايان با صداي رساي خود گفت : اين قطعه به نام تاريخ جهان به جاز خوانده مي شود.

ماهيت آهنگ آقاي ولاديمير توستوف بر من مجهول ماند ، چون در همان لحظاتي كه شروع شد… چشمم بر گتسبي افتاد كه روي پلكان مرمر تنها ايستاده بود و با رضايت از جمعي به جمع ديگر مي نگريست . پوست آفتاب خورده اش به نحو دلپذيري روي صورتش كش آمده بود و موي كوتاهش چنان تميز و مرتب بود كه گويي هر روز اصلاح مي شد . من نمي توانستم اثري از شيطان صفتي در او ببينم . در دل از خود پرسيدم كه آيا مشروب نخوردن اوست كه به او كمك مي كند از مهمانانش ممتاز و مجزا بماند ؟

چون هر قدر كه به سرمستي برادرانه مجلس افزوده مي شد ، رفتار گتسبي در نظر من درست تر و بانزاكت تر مي آمد . هنگامي كه تاريخ جهان به جاز تمام شد ، زن ها ديگر سرشان را يك جور خودماني گذاشتند… به طنازي از حال مي رفتند.  اما هيچ كس از پشت به طرف گتسبي غش نكرد ، و هيچ….

منبع :  https://baghstore.info/%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%da%af%d8%aa%d8%b3%d8%a8%db%8c-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af/